تو امید قلب مهدی بوده ای یار مهدی عشق مهدی بوده ای
گرچه رفتی و دگر دورم ز تو لیک گویم درد جان خود به تو
کیسه ای بردوش بود ازمعصیت آمدم بی آبرو ، بی حیثیت
گفتم این را از من نادان بگیر ای خدا این آبرو از من مگیر
گفتی ای عبد گنهکار خدا باز هم از راه خود گشتی جدا
تو امید قلب مهدی بوده ای یار مهدی عشق مهدی بوده ای
قلب زهرا از گناه تو شکست همچومیخ در به پهلویش نشست
فرق تو با آن بدان کوفه چیست؟ کوفیان بی حیا و پست چیست؟
کوفیان فرق علی بشکسته اند عهد با فرزند او بگسسته اند
دخت حیدر را اسارت برده اند سر به پیش روی دختر برده اند
محو دنیا و هوس ها بوده اند با امام اما جدایش بوده اند
لیک تو عهدی ببستی با خدا عهد با او این بُدی ترک گناه
باز هم عهد خودت بشکسته ای همچو کوفی غرق دنیا گشته ای
گرتو خود دم از شهیدان میزنی بر زبانت حرف آنان میزنی
پس چرا اندر عمل غافل شدیی بس گنه کردی دگرجاهل شدی
هیچ می دانی شهیدان کیستند؟ از کجایند و فدای چیستند ؟
این شهیدان عشق بازی کرده اند در ره دین جان فشانی کرده اند
پس تو گرخواهی ره آنان روی جای پاشان پای خود را جا دهی
رو سحر نزدیک قبر لاله ها فاش کن راز دلت را بی صدا
گو به آنان غرق دنیا گشته ام دست من گیرید دیگر خسته ام
کار هر روزم شده رنگ و ریا گشته ام نزد امامم بی حیا
دست من گیرید مردان خدا ای سبکبالان عرش کبریا
تا شوم من پیرو راه شما عبد خوب و بنده ی محض خدا
پس کنون رو سوی الله کریم با پشیمانی بگو اِرحَم ، رحیم
آن زمان گوید به تو ربِّ جلی باز هم می بخشَمَت عبدم ، ولی
دیگر از درگاه من غافل مشو بنده ی من،بنده ی شیطان نشو
بارالها باز هم شرمنده ام بی تو ای حِصن حصین درمانده ام